عادل فردوسی پور ، حمید سوریان - یک بام و دو هوا بودن بسیاری از ما در قضاوت
همه ما حکایت یک بام و دو هوای آن مادری را شنیده ایم که بر پشت بام شد و عروس و پسرش را که تنگ آغوش هم آرمیده بودند از هم سوا کرد و گفت: در این هوای گرم چرا اینقدر به هم چسبیده اید ؟! آنگاه سراغ داماد و دخترش در گوشه ی دیگر بام رفت و آنها را دست در آغوش هم گذارد و گفت : هوا سرد است ، بغل هم بخوابید که سردتان نشود !!! غرض از شرح مختصر این حکایت ، بیان درد مزمن امروزه ی بسیاری از ماست . پس از رویدادهای کودتا و آغاز جنبش سبز ، عملا جامعه در خفا هم که شده به دو جبهه تقسیم گردید . در یک گوشه جبهه ملت قرار گرفتند و در گوشه ای دیگر دولت و طرفدارانش . بسیاری از ما که سبز هستیم ، شعار " هر کس که با ما نیست ، علیه ماست " را برگزیدیم و به هر کس که پای از این دایره بیرون نهاد تاختیم . البته که به ما مردم توهین شد و از ما استفاده ی ابزاری کردند و ما به خود حق می دهیم که اینگونه موضع بگیریم و شاید ایرادی بر آن وارد نیست . اما اشکال کار بسیاری از ما در این است که همه را به یک چوب نمی زنیم و در قضاوت خویش یکسان عمل نمی کنیم . نمونه بارز این یک بام و دو هوایی ما در برخورد با سیاستمداران و هنرمندان و ورزشکاران بسیار است . به عنوان مثال : به خانم برومند و مهران مدیری عتاب می کنیم که مبادا با رسانه ی میلی همکاری کنند ، اما نه تنها چشم بر همکاری عادل فردوسی پور عزیز با سیمای کودتا می بندیم ، بلکه یادمان می رود که مخابرات سپاه کودتا را تحریم کرده ایم و پیامک میلیونی برای برنامه اش می فرستیم!! بسیاری از ما مخصوصا خارج از کشوری ها ، گذشته ی سپاهی سازگارا و گنجی را نمی بخشیم و سروش را به نحوی دیگر می نوازیم ، اما بر میرحسین خودمان، ریاست فرهنگسرای هنر نظام ، عضویت مجمع تشخیص و ... را ایرادی نمی دانیم و خواستار استعفایش نمی شویم ! یا وقتی امام -امام می گوید ، اعدام ها و آب و برق مجانی امام را به ایشان گوشزد نمی کنیم . در ورزش ، کاری به کعبی و نکونام و کریمی سبزپوش نداریم و یادمان می رود که در مقابل فشارهایی مانند عدم قرارداد پرسپولیس با کریمی! حمایتشان کنیم ، یا پیگیر مسایل ساعی اصلاح طلب و علی دایی حامی میرحسین نمی شویم . بگذارید از همشهریان خود مثالی بیاورم . دایی در اردبیل مدرسه ساخته و به بسیاری از خانواده ها کمک کرده و هفته پیش نیمی از مخارج درمان مجتبی محرمی را پرداخت ، اما چون کمی خشک و مغرور است و البته باجی به رسانه های زرد ورزشی نمی دهد ، آنچنان که باید ، در حد افتخارآفرینی اش برای ایران قدردانش نمی شویم . اما رضاراده را آماج انتفادهای خویش قرار می دهیم (که البته رضازاده جای دفاع هم ندارد ) یا سوریان را به عناوین گوناگون می نوازیم . ( کار ایشان هم جای دفاع ندارد) صحبت فقط بر سر دوگانگی رفتار و قضاوتمان در برابر افراد است ) . مطلب آخر را هم به همشهری دیگرم اختصاص می دهم که دوست نزدیک پسرعمویم است . حسن علیزاده و دوستش احمدی ، دور دنیا را پدال زده اند که در بازگتشان به کشور ، به استقبالشان رفته بودیم ، دولتی ها در جلوی دیدگان ما از آنها خواستند که از مقامات و نظام در مصاحبه ها تعریف کنند ، آنها هم جواب دادند که نه چیزی می خواهند و نه چاپلوسی کسی را می کنند .با آنکه مسئولان در فرهنگسرای نیار و در مقابل چشم هم محلی هایش، وعده های آنچنانی دادند و حتی در اخبار اعلام کردند که برای آنها موزه ای تشکیل می دهند،اما نه تنها پاداشی به آنها ندادند بلکه تصویرشانرا از سالن تربیت بدنی جمع کنند و نماینده مجلس توی رویشان بگوید که کسی که چفیه نیندازد حقش همین است . الان هم این دو نفر برای جنبش سبز پدال می زنند . اما در همین شهر خودمان ، بسیاری می گویند که علیزاده اشتباه کرده است ، چون کسی اهمیتی به موضع آنها نمی دهد و اگر در سختی و مستاجری بسر می برند تقصیر خودشان است که با سیاست رفتار نکردند !! با کمال تاسف وقتی مسئولان به وعده های خود عمل نکردند ، همه حتی اهالی نیار هیچ حمایتی از وی نکردند و شاید به همین دلیل بود که وی کلا از اردبیل مهاجرت کرد و رفت! ما مردم فقط به همشهری بودن و پز دادن به افتخارات آنها فکر می کنیم و در موارد لازم از امثال علیزاده و کریمی و دایی حمایت نمی کنیم و مثلا در برنامه نود عابدزاده را ورزشکار محبوب معرفی می کنیم!!
نتیجه اینکه کمی منصف باشیم و لااقل اگر قضاوت تند هم می نماییم ، همه را به یک چوب برانیم و در قضاوت خویش ، فرقی میان فردوسی پور و مدیری و ... قائل نشویم . یا لااقل گرفتاری های مالی سوریان و چهره ی شرمنده و نامه ی در دست وی را هم کمی در نظر بگیریم . به نظر من سوریان ، کارش در مقایسه با ما مردم اشتباهتر نبود همانقدر که او مقصر است ما هم مقصریم زیرا ما مردم هم فرقی بین علیزاده و سوریان و دایی و رضازاده قائل نمی شویم .
از:سایت عصرما
+ نوشته شده در شنبه ۹ آبان ۱۳۸۸ ساعت 1 توسط بهسان